مدح و شهادت امام حسن عسگری علیهالسلام
شاعر : محمد مبشری
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
قالب شعر : مربع ترکیب
دیـدههـا در غـم تو حـالـت بـاران دارد سـیـنهها سوخـته و شعـلۀ سوزان دارد
مـرغ دل پر زده و میل به جانان دارد هر که غمگین تو شد دیدۀ گریان دارد
در سماوات و زمین سوگ تو داغ همه است
آن که از باغ جنان ناله کند فاطمه است
سامـرا آیـنۀ بیکـسی و غـربت تـوست بیقراریِ دل از خون دل و محنت توست
آن چه این گونه شکسته ز جفا حرمت توست دیدن یوسفت این لحظه همه حسرت توست
گفتی ای مهدیام این لحظه بیا در بر من
تا که آرام شـود با تو دو چـشم تـرِ من
عاقـبت سهـم لبت زهـر شـرربـار شده جگـرت سوخـته و یکسره خونبار شده
طعنه و زخم زبان سهـم تو بسیار شده تنت از شدت این زهـر چه بیـمار شده
شـام غـم رفـته و هـنگـام سحـر میآید
آخـر از یـار سفـر کـرده خـبـر میآیـد
گر چه بر روی لبت نغمۀ یارب داری گوئـیا بـر تن محـنت زدهات تب داری
از دلـت آه کـشـی، ذکـر مـقـرَّب داری شاید این لحظه به دل یاد ز زینب داری
یا که یاد از عطش حضرت عباس کـنـی
یا حسین گـفتهای و یاد گل یاس کـنـی
گرچه از زهر به بستر شده بیحال شدی به سما میروی و حـال سبکـبال شدی
ز غریبی و عطش غمزده احوال شدی شاید آن لحظه به یـاد غـم گـودال شدی
هر که لب تشنه دهد جان به ولای حیدر
مـادر آمد به برش گـفت غـریب مـادر
یاد از سوز عطش کردی و لبهای حسین سامرا کـربـبلا گـشته ز نجـوای حسین
تو که بودی همه عمر چه شیدای حسین یا حسن جان، منم و مهر و تولای حسین
بـابـی انـت و امـی یـا حـسـیـن ثـارالـله
بـه فـدای لـب عـطـشـانِ ابـا عـبـدالـلـه
|